ترکیب تنفر و عشق چی می شود!!

عشق یک خون آشام

یک نفس خون آشام ....

روی صندلیش نشست و رو به من کرد و بلند گفت:برای این که نشان بدی که خون آشام ماهری هستی و قوی باید یک مبارزه را انجام بدی که من تعین می کنم با کی بجنگی.یک چند ثانیه گذشت و لبخن ترسناکی بر لبان سایمون نقش بست که به این معنا بود خوب فکر هایش را کرده و به نتیجه رسیده است.گفت:سورپرایز کوچکی برایت دارم! و ادامه داد:خودم با تو خواهم جنگید.ترس،هیجان،ناراحتی و قدرت احساساتی بودند که در من جریان داشتند که به آن نفرت هم اضافه می کنم.با چشمانی پر از نفرت به او خیره شدم.نیشخندی زد و گفت:بیرون جند لباس برایت آماده شده است یکی را انتخاب کن و بپوش و آمده ی مبارزه شو...من پایین منتظرت هستم.و یک خون آشام جوان دست من و گرفت و به بیرون هدایت کرد.موهای کوتاهی داشت جوری که معلوم نبود مرد است یا یک زن!!در یک قسمت از بیرون از اتاق یک میز بلند سیاه قذیمی بود که رویش چند تا لباس به چشم می خورد.به طرف لباس ها رفتم یکی از آنهاشلوار مشکی بود با یک بلوز مشکی یکی دیگه هم شلوار کلفتی بود که هم بدن را زیبا نگه می داشت و هم محافظ خوبی برای بدن بود با یک بلوز که یقه اش بالا می رفت و یک کوچولو هم از گردنت معلوم نبود و آستین های محکمی داشت که نمی گذاشت کسی دندانش را در دستت فرو کند با یک کش مشکی آن لبس دومی ها را پوشیدم موهایم را جمع کردم بالا ی سرم بستم جوری که اصلا به گردنم و پیشونیم نمی خورد.بعد از این که لباس هایم را پوشیدم خانم یا آقا اومد پیشم و دستم را گرفت از آنجا رفتیم به یک در چوبی رسیدیم در را باز کرد راه کوتاهی بود که به طرف پایین می رفت به آن زمین خا کی رسیدیم من وارد آن جا شدم و سایمون دیدم که آن جا ایستاده بود و لبخند میزد.بلند داد زد:این مسابقه نشان میدهد که به این خون آشام تازه کار چه شغلی می شود داد.وبعد مبارزه شروع شد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده درشنبه 11 آذر 1391ساعت 15:35توسطaytena|


آخرين مطالب

Design By : Rihanna